خفگی مطلق من:)

هیچوقت فکر نمیکردم دوباره برگردم...اصن فکر نمیکردم محتاج قلم و نوشتن بشم...ولی کمبود عواطف و خفگی مطلق مجبور شدم برگردم و اینجا بنویسم...خیلی خیلی خیلی بغض دارم...الهی به امیدطُ...:)

سلام دوستان دوباره برگشتم بعد مدتی طولانی...

کنارم باشین:)

فراری خسته

آدم ها گاهی از خودشان هم فراری میشوند...!!

امـــان از این گریختن های مبهم...

از خودت که فراری شوی دیگر جایی برای نفس کشیدن هم نداری!

گاهی هم حس میکنی روحت گلویت را میفشارد و تـــــو انگشت به دهان میمانی!

عاشق که میشوی فراری میشوی...

فراری میشوی از دو نفرهای دیگری......

آدم که عاشق میشود باید یـــواشڪی عاشق شود...

مبــادا از روزی که دیگری خبر شود...و تو ناڪام خواهی شد!!


خسته...

خسته ڪــه میشوی با خودت هم بــد میشوی...

امان از این خستگی های درد آور...

امـــان از این خستگی ها که دوایی ندارد...!

حتی دیگر نمیتوانی از خودت فرار کنی...

کاش میشد رفت 

کاش میشد روانه خواب عمیقی شد...

کــــاش...


زهرا...تنها...

کاش...

ای کاش...                                             

ای کاش دوست نداشتم...
ای کاش عاشقت نبودم...
ای کاش هیچ وقت نمیدیدمت...
ای کاش عشق وجود نداشت تا عاشقت بشم تا بفهمم عشق چیه...

ای کاش من نبودم...
ای کاش دنیا نبود...
اما میخوام همیشه تو باشی...
همیشه شاد باشی...
همیشه بخندی...میدونی آخه وقتی میخندی خیلی بیشتر عاشقت میشم...
صورتت با خنده خیلی قشنگ میشه عزیزم پس همیشه بخند...

ای کاش بهت برسم...
ای کاش توهم دوستم داشتی...
ای کاش میشد دنیا فقط ماله من و تو بود...فقط من و تو ،تو این دنیا بودیم...

میدونی هر روز این ای کاش هارو تو ذهنم مرور میکنم...
تمام زندگیم شده ای کاش...
تو رویام تو خیالاتم با توم...
با تو یه زندگی قشنگ و ایده آل و رو درست کردم و حس میکنم خوشبخت ترین آدم رو زمینم...
اما تا میام عمق خوشی رو حس کنم...چشمامو باز و بسته میکنمو میفهمم تو پیشم نیستی و همه چی یه خیال بوده یه خواب بوده...

و دوباره ای کاش های من شروع میشه
دوباره از اول:

ای کاش تو ماله من بودی
ای کاش مطمئن بودم توهم منو دوست داری و کسی رو به جز من نمیخوای

اما ته همه ی این فکر و خیالا به این میرسم که اگه بهت نرسیدم اگه یه روز تورو با یکی دیگه دیدم و هزارتا اگه ی دیگه باید چیکار کنم؟
چه حالی میشم؟
اصلا زنده میمونم!!؟؟

قول میدم،به همه به تو به خودم قول میدم همه ی تلاشمو برای رسیدن بهت میکنم اما اگه نشد واست دعا میکنم تو به عشق برسی،تو خوشبخت شی،تو شاد باشی،تو همیشه بخندی...
تو که شاد باشی منم آروم میشم...
حاضرم کل دنیامو بدم تا لبخند بزنی!

ای کاش...
ای کاش تو ماله من بودی!

خوش به حالت آدم...!
خودت بودی و حوایت!

کسی نبود که حوایت را هوایی کند...!!!

دل خسته

خستم...غمگینم...دلگیرم از کسی که خودمو پیدا کرد و با بیرحمی رهام کرد


.

.

.

.

حرف...

سلام همراهان عزیز...ممنون از کسانی که جویای حالم بودن...


برگشتم به وبلاگ....هیچوقت فکر نمیکردم‌برگردم



.....


من تبدیل به انسان غمگینی شدم که قلبش تیره شده....


اگه هستم برای خالی کردن زخمامه...اگه مینویسم نه قضاوت کنید نه نصیحت....فریاد در عین ناباوری و‌سکوت شیرینه

......


نظراتتون رو اگه‌مساعد بودم تایید میکنم


..‌مخلص همگی.......دختری از جنس طلا.خخخ(به قول بر و بچه های‌سجادی) یاعلی مدد 

تلخم...

شاد بنویس...!!


گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...


گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که... 


گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی... 


گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود... 

گاهی دلگیری...شاید از خودت.


@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.@.


می گویند : شاد بنویس...!!

نوشته هایت درد دارند...!!

و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!!

گوشه ی خیابان شاد میزد...!!

اما با چشمهای خیس...!

.غمگین.

هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه ,

 

 

دوستــ♥ ــت داره ... مراقــــــبته ...


و نگرانــــــــــــت میشــه ...!


چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی ...


مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...


وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی ......!


کجاها نبایدخندید!!!!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان مادرت...
به کمرخمیده پدرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان..
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گا.هی خجالت هم می کشند
خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند.......

...بدون شرح...

ﯾﮏ دختر ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺑﺎ ﺑﻮﯼ فاحشگی...
یک مرد با بوی نامردی
در شبی پر از شهوت
ﺗﺎﻭﺍنش ﺗـو...
ﯾﮏ ﻃﻔﻞ ﻧﺎﺭﺱ ﺑﻨﺎﻡ ﺣﺮﺍﻣﺰﺍﺩه...
ﺗﻮﻟﺪﺕ ﺗﺴﻠﯿﺖ...
ﮐﻮﭼﮏ ﻧﻔﻬﻢ...
ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﺩﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﮐﺜﯿف من...
ﺯﯾﺒﺎ اﺭﺍﻡ ﺑﮕﯿﺮ...!!!

                                 .............

 ﻣﺘﺎﺳﻒ ﺷﺪﻡ ﻭﻗﺘﯽ ... ﻣﺮﺩﯼ ﻣـُـﺮﺩ !!...
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺶ ﺭﺍ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺯﻧﺎ ﺩﯾﺪ !!...
ﻣﺘﺎﺳﻒ ﺷﺪﻡ ﻭﻗﺘﯽ ، ﺯﻧﯽ ، ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﺍﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﺪ !!...
ﻣﺘﺎﺳﻒ ﺷﺪﻡ ﻭﻗﺘﯽ ، ﺯﻧﯽ ، ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻣﺎﻧﺪ !!...
ﻣﺘﺎﺳﻒ ﺷﺪﻡ ﻭﻗﺘﯽ ،ﭘﺴﺮﯼ، ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭘﻮﻝ ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ !!...
ﻣﺘﺎﺳﻒ ﺷﺪﻡ ﻭﻗﺘﯽ ،ﺩﺧﺘﺮ ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻬﻮﺕ ﻧﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﮔﯿﺶ ﺭﺍ ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ !!...
ﻣﺘﺎﺳﻒ ﺷﺪﻡ ﻭﻗﺘﯽ ، ﻣﺮﺩﯼ ، ﻧﺎﻣﻮﺳﺶ ﺭﺍ ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻮﺍﺩ، ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺖ !!..

قلب وسیع

اگر نمی توانی مدادی باشی که خوشبختی یک نفر را بنویسد پس حداقل سعی کن پاک کنی باشی که غم کسی را پاک کند ! زندگی هنر نقاشی بدون پاک کن است ؛ پس طوری زندگی کن که حسرت داشتن پاک کن را نخوری ! در مقابل سختی ها همچون جزیره اى باش که دریا هم با تمام عظمت و قدرت نمى تواند سر او را زیر آب کند ! آدم های بزرگ قامتشان بلندتر نیست خانه شان بزرگ تر نیست ثروتشان بیشتر نیست آنها قلبی وسیع و نگاهی مرتفع دارند !

تلخی زندگی

قهوه خوشمزه است خوشمزگی اش به همان تلخ بودنش ست وقتى میخوریم تلخی اش را تحویل نمیگیریم اما می گوییم چسبید زندگی هم روزهای تلخش بد نیست مث قهوه می ماند تلخ است اما لذت بخش.... تلخی هایش را تحویل نگیر. بخند و بگو عجب طعمی!