این روزها...

این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش
ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود
نظرات 3 + ارسال نظر
سیاوش۷۰ شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:50 ب.ظ

خدایا آسمانت چه مزه ایست؟

من تا به حال فقط زمین خورده ام
مرسی نازنین..‌.


Mersi

شیلا شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:02 ب.ظ

دلتنگم...مراقب فرشته هام باش.
بیدلیل اونجایی من که میدونم

:پرفسور سمیعی:

من درایران چیزهای عجیبی دیدم ....!
کسی بوسه ی فرانسوی بلد نیست....!
اینجا مثل آلمان پل عشق ندارد......!
از رز هلندی هم خبری نیست.....!
اینجا عشق یعنی....!
به خاطر چشم های دوروبرت.....!
معشوقت را فقط از پشت گوشی بوسیده باشی........!
دوست داشتن یعنی کلاس گذاشتن برای همدیگر...!
مهربانی ات را می گذارند به حساب آویزان بودنت ..!
من در ایران نتوانستم به کسی بفهمانم دوست داشتن را به حساب چیز دیگری مگذار ...!
ایرانیان جوانی نمی کنند پیر مرد و پیرزن های کم سن وسال بسیار دارند..!
ایرانیان عشق را با ماشین و لباس خوب انتخاب می کنند نه با نیت خوب !
ایران را دوست دارم،
امــــــــا ...
اینجا ادم همیشه دلگیر است...

setayesh74 شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:54 ب.ظ

آدما نباید دوست پیدا کنن! چون وقتی میرن، وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی، وقتی نمیتونی درد دل کنی یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی همه دوستی خلاصه میشه تو عکسها و خاطراتت، هی بغض تو گلوت گیر میکنه، خفه ات میکنه... آدما باید همیشه تنها بمونن...


Mersi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد